مدتهاست دیگر برایت ننوشته ام شاید دلیل ننوشتنم خود تو بوده ای اما کوتاهی از من بود
وقتی اوقات فراغتت کمی بیشرت بود و میدانستم که نوشته ها را روز بروز و خط به خط میخوانی با اشتیاق بیشتری مینوشتم .اما این چند وقت فرصت کمتری داشتی ، من نیز کمی از نوشتن دست کشیدم اما امروز مینویسم برای هر وقت که فرصت خواندش را داشته باشی .
مینویسم به خاطر رسالت نوشتاربه خاطر جوانانی چون من و تو که شرایطی شاید یکسان با ما داشته باشند تجربیاتی هست که دانستنشان یک زندگی را بهتر میکند و گاهی ندانستن شان زندگی را از بین میبرد مینویسم و از تو عزیزم انتظار دارم زمانی کوتاه را به خواندن این نوشته ها بگذرانی هر چند مشغولیات زندگی به ما امان ندهد . میتوانی هر دو روز یکبار بخوانی و بدانی که مشغولیات تو چیزی از دوست داشتن من کم نمیکند چرا که تو به خاطر زندگیمان و حفظ کانون خانواده است که بیشتر تلاش میکنی مهربانم ما در هفته گذشته درسهائی گرفتیم و درسهائی دادیم یکی از این درسها برای من به شخصه این بود که اگر یاری مهربان و فهمیده داشته باشی در بدترین شرایط همراه تو خواهد بود و عشق را برای تو و دیگران دوباره معنا خواهد کرد.و درس دیگری که من همچون آن دوست عزیز گرفتم این بود که گاهی حرفی که میزنیم فردی را غمگین میکند و اگر همان حرف را با همان محتوا کمی فقط کمی دوستانه تر بزنیم غمی را از دلی بر میدارد باشد که ما هر دو و یا همگی حرفهائی بزنیم سنجیده و از سر عشق شکوه عشق را در همه چشمها جستجو کردم اما اوجش را در تو یافتم
دوستت دارم مهربانم